آيسلآيسل، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره
الساالسا، تا این لحظه: 2 سال و 16 روز سن داره

ناز قیزیم

آنالیق حسلریمی بو وبلاگدا یازیرام کی ایللرین توزی اولاری ایتیرمسین

عکس پدر

1400/2/11 18:51
نویسنده : مامان آیسل
247 بازدید
اشتراک گذاری

عصر است و باران می بارد...دوست دارم بیرون بروم...ماشین حسابم را برمیدارم تا سرراه باطریش رو عوض کنم....میرسم مغازه ساعت فروشی..روی شیشه میزش پر است از عکس هم محله ای هایی که دیگر در این دنیا نیستند....نگاهم می افتد به عکس پدرم...بی اختیار اشک در چشمانم حلقه میزند..او عزیز من است...خدای من یک نفر هم هست که فراموش نکرده او هم در این محله بود...مغازه بزرگی داشت...برو بیایی داشت...اوهم در کار تعمیر بود..عصرها با دوستاش جمع میشدند و صدای خنده هایشان تا خونمون میومد...من براشون چایی میبردم و از در کوچک بین خانه و مغازه صداش میکردم....آخر هفته ها که برمیگشتم با چه شوقی وارد مغازه میشدم....چقدر عاشق ساعتهای عطیقه بود و زنگشون به گوشم میخورد....به زور در مغازه جلوی اشکم را گرفته ام.تا پولش را حساب کنم..میزنم بیرون....بی اختیار اشکهایم سرازیر میشوند....هق هق گریه هایم رو چی کار کنم؟؟چقدر غم نبودنش را پنهان کرده ام!!!با ماسک نفس کم می آورم...دوست دارم با صدای بلند همراه باران  گریه کنم....نمی شود نمی شود نمی شود...

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

mahsamahsa
12 اردیبهشت 00 3:56
خدا رحمتشون کنه و هزاران حیف به نعمت وجود عزیزانی که دیگه نداریمشون
مامان آیسل
پاسخ
سلامت اولاسیز
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ناز قیزیم می باشد