آيسلآيسل، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره
الساالسا، تا این لحظه: 2 سال و 1 ماه سن داره

ناز قیزیم

آنالیق حسلریمی بو وبلاگدا یازیرام کی ایللرین توزی اولاری ایتیرمسین

هفته سی و یک

تو عشق هستی...انگار بهشت را هم با خودت آورده ای...خنده هایت بلند و از ته دل...دسی دسی و بای بای و نانای رو با هم یادگرفتی😘...بخند که دنیا با خنده هایت قشنگتر میشود تو امروز کمی سینه خیز رفتی...۷ ماهگی نینی خوش اخلاقم  ...
26 آبان 1401

هفته سی ام

چقدر کیف میکنی در مکان های عمومی باشیم و با زبان کودکانه ات کسی رو مورد خطاب قرار بدی...چقدر در چنین جاهایی دل همه رو میبری...ذوق میکنی ذوق لغت جیش هم به کلماتت اضافه شده  صبح بخیر کوچولو السا قیزیم اورگشمیسن چپان چپانی و بای بایی...البته دماغینان یوخ هروقت عشقین چکه...بولوسن چوخ اجتماعی نینی سن؟ هاممینی اوز دیلیوینن دانیشدیریسان...گولوسن آدامنارا...شیرین ادالارین وار... هر نمنه یملی گورسن ایستیسن...مثلا بویون منیم بشقابیمداکی تورشونی اوغوشلادون...یا آیسلین بادام زمینی سین ایستیردین..حتی ماشینداکی بیسکوییت!!! بتر دردری سن ...
20 آبان 1401

هفته بیست و هشتم

غذای کمکی رو شروع کردی...حرف میزنی ...سحر چاغی اول آیسل ددون سورا هالا...اینانمیرام سن بالا بالا ایستیسن دانیشاسان...دادار دورماخ ایستیسن...آیسل مدرسه دن گلنده ذوق الیسن...و چوخ خوشون گلیر آدامنار سنی دانیشدیرسین باید بخوابی!!!! چند دقیه قبل از واکسن واکسن ۶ ماهگی برات سخت گذشت...خوشحالم حال دختر کوچولوم خوب شده...خیلی صبور و شادی عزیزم...با خم شدن میشینی...دادار دوروسان...زیر سسلر چیخاردیسان...دانیشدیراندا ذوق الیسن...یوخون گلنده هشزاد باشیوی قاتانماز ...
5 آبان 1401

هفته بیست و هفتم

السا در آستانه ۶ ماه تمام...این روزها سرم خیلی شلوغه...باید زمان کندتر شود یا گاهی مثل عکس هایی که ازت میگیرم بایستد...چقدر دوست داشتنی هستی عزیزم!!!.... از فاصله نزدیک نمیتونم عکس بندازم چون گوشی رو میگیری..موهامو میکشی..ادای خنده در میاری...امروز از دست پسر کوچولوی همسایه توپت رو با همه توان پس گرفتی...میخواستی گوش هاش رو موهاش رو بکشی گاهی وسایل آشپزخونه بیشتر تو رو جذب میکنند دختر کوچولوی صبور و خوبم❤️ دوست داری فرمان رو بگیری با دو دستت..البته وقتی که ماشین در حال حرکته امروز با تو از ته دل نخندیده بودم...خودت شروع به خندیدن با صدا کردی...بخند دخترم ...دنیا با خنده های تو خیلی قشن...
28 مهر 1401

هفته بیست و ششم

اولین بربری عمرت لباس بیرون که میپوشم کلی ادا و شیرین کاری میکنی که با خودم ببرمت و اگه نبرم و نزدیک در برم ناراحت میشی...امروز قاشق کوچولو رو که توش یذره سیب زمینی گذاشته بودم قشنگ به دهنت بردی.دوست داری خودت خوردنی رو در دستت بخوری وقتی میگیرمش شروع به گریه نازی میکنی یا وقتی میبینی مثل ما نمیتونی بخوری  .میخندی ..ادای خنده درمیاری...صدای بامزه درمیاری...خیلی دوستت دارم کوچولوی قشنگم صبح بخیر کوچولو شوخ طبعی خاصی داری...امروز دست ی بچه بیسگوییت بود و تو از فاصله چند متری اون رو میخواستی...کلمات آیسل و گل رو کاملا میشه فهمید که میگی...چشمانت شادی باشکوهی دارند ...
21 مهر 1401

هفته بیست و چهارم

پاهایت برایت جالبند ..با دستات میگیریشون..دوست داری همراه ما سر سفره باشی..از موز خیلی خوشت اومده...احساس میکنم بعضی حرفا رو قشنگ متوجه میشی دختر قشنگم آیسل عزیزم روزت مبارک...روزی که به دنیا آمدی...پر از امید و شوق زندگی...قلب مهربانت بزرگترین سرمایه من است ...دوستت دارم و برایت بهترینها را از خدا میخواهم دونن آخشام حامامدا اسباب بازی حمامیننان خوشون گلمیشدی ..پاپتی سونان دولدوراندا و سوغون اشییه ورنده غش غش گولوردون شروع بردن انگشتان پا به دهان ...
9 مهر 1401
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ناز قیزیم می باشد