هفته پنجاه و هفتم و روز دختر
این هفته با سفری کوتاه به تهران شروع شد...تو شروع به راه رفتن واقعی کردی یعنی بیشتر از سه چهار قدمی که میفتادی😘
السا دختر کوچولوی موفرفری قشنگم😘
روزتان مبارک آیسل و السا
حرفهایی که این هفته شنیدم و تکرارشون نکردی فقط در موقعیت مناسب گفتی...رفتی بغل آیسل و گفتی آیسل گل گداخ...من خونه نبودم آیسل بلوزتو عوض کرده بود تا رسیدم خونه گفتی آیسل گیدیردی...جوراباتو آوردی و بهم گفتی گیدیر
راه رفتن و حرف زدن و همه شیرین کاریات خیلی بامزه هستن...این عکس آخری ازت خواستم منو بترسونی و تو هم ی دستتو بالا میاری هم ی صدای ترسناک درمیاری ومیخندی
آیسل قیزیم بویون مدرسه نین آخیر گونیدی...احتمالا گلن ایل هامیز بیر مدرسه ده بیر کلاسدا اولمییه سیز...دوسلوخلار قالاجاخ..گوزل احساسلاری کی یاشامیسان...وبیر یولون وارکی دایانمییه جاخسان...گتمه لیسن اوز یولووی...اوقد دوسلوخلار یاشییه جاخسان کی...اوقدر کی محبتینن دولی قلبین وار...همیشه شاد یاشاماغین منیم اورح آرزیمدی گوزل قیزیم
چه آرامشی دارد خوابیدنت