هفته پنجاه و دوم
دختر قشنگم...همیشه با حس مادرانم حدس میزنم که از چه چیزایی خوشت میاد...مثلا امروز برس منو برداشته بودی وتا بهت گفتم موهامو شونه کن شونه کردی بایک نگاه پر از عشق کودکانه ات...تو خیلی دوست داری لباسات رو خودت تنت کنی...و برعکس آیسل که دوست داشت به راه رفتنشکمک کنیم و دستاش رو به دستامون حلقه میزدکه تاتان کنه تو اصلا دوست نداری کمکت کنیم...دوست داری خودت از زمین بلند بشی...کنترل رو به طرف تلویزیون میگیری که روشنش کنی...تو عاشق کارهای بزرگترا هستی
امروز برس رو گفتم به شرطی میدم که مامان بگی و تو گفتی...میفهمی همه جمله هایی رو که به زبان میاریم...خوشحالم که کوچولوی قشنگ خونمون هستی عزیزم
بیردن گوردوم بادیوین بیر قولون گیمیسن...نچه یولدا بورکووی تاخمیسان باشیوا...عاشق لباس پوشیدنی😘
صبح بخیر کوچولو
پریدن و ایستادن روی فنر رو خیلی دوست داری...تو خونه وقتی میایستی ما بهت دست میزنیم تو هم در حالت دادار دست میزنی😘