آيسلآيسل، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره
الساالسا، تا این لحظه: 2 سال و 15 روز سن داره

ناز قیزیم

آنالیق حسلریمی بو وبلاگدا یازیرام کی ایللرین توزی اولاری ایتیرمسین

هفته چهل و نهم

روزها همینطور میگذرند که سالی نو بیاید و تو اولین بهار عمرت را ببینی عزیزم....چقدر این یکسال زود سپری شد ...لبخندهایی که باید قاب شوند و لحظه هایی ستودنی که برای هر مادر و فرزندی پیش میاید را به ذهنم میسپارم..خوشحالم دختر کوچولوی بامزه ای مثل تو دارم😘 آخشام دیرم گداخ مامان گیله خالا سنه سوپ ورسین دیسن آیسل تز گل...چونکی اولاردا مامانیم سنه دییر الو الییاخ آیسل گلسین..آیسل تز گل😘 ...
3 فروردين 1402

هفته چهل و هشتم

در انتظار بهار... زیر باران باید رفت بو گونلر تازا ایشلر گوروسن..مثلا تسبیحی بوینووا تاخیب سورا چیخاردیسان...پالتاللاریوی اوزووه چکیب اوینوسان...حتی بیر سری جورابیمی ایستیردین ایاغیما گیدیره سن...یا مثلا بولوسن مکمل دفتر یادداشت خودکاردی...سوروشاندا توحلرین هانی ؟ گورسه دیسن..عاشق شعر و موسیقی و کنترل و تلفن و موبایل...نان جو رو هم دوست داری ...
24 اسفند 1401

هفته چهل و هفتم

و گاهی خودت را لوس میکنی😘 از پاهایم میگیری ...که بلند شوی ..که بغلت کنم...که بهت غذا بدم...ماماما های قشنگی میشنوم گاهی همقدت میشوم و کارهای تورا عین خودت تکرار میکنم ...میخندی...راستی دنیا از دید تو خیلی قشنگ و هیجان انگیزه کوچولوی نازم اسفند است...هوای بهار به مشامم میرسد...اتفاقی دوست دوران دبیرستانم را بازهم میبینم...می گوید همینجوری اتفاقی باید همدیگر را ببینیم...اینبار با دختر کوچولوی قشنگش...زندگی جریان داره  اسفند است مرور میکنی سالهای قشنگ عمرت را...آدمهایی که ازشون خاطرات زیبایی داری..‌جاهایی که حضور داشتی..کارهایی که انجام دادی...اتفاقات زندگیت...حضور خدای مهربان...ورضایتی درونی از خودت پی ن...
17 اسفند 1401

هفته چهل و ششم

وقتی که غذایی باب میلت باشه نم نم نم نم میگی ایستتیسن دادار دوراسان..ایکی الیوی ولییب ترامپولینین کناریندا بیراز قارنیوی تکیه ورمیسن حتیاللرینده اویناتمالی واریدی...سن ایاغا دورماق ایستیسن🤗 چقدر یرالمایومورتا تیکه سین سویوسن و چقدر پیانوزدن آیسل رو دوست داری...یا کنارصندلیش میایستی یا خودتو به پیانو نزدیک میکنی تا بزنی یا از ته دل براش چپان چپان میکنی ...
12 اسفند 1401

هفته چهل و پنجم

امروز صبح برست رو دادم بهت گفتم باشیوی دارا...و تو باشیوی دارادین ...از اینکه مفهوم حرفا رو متوجه میشی خیلی خوشحالم😘 امشب کتاب کوچولوت رو از مادرم خواستی...ور...بعد از اینکه داد گفتی وردی...و من عاشق این صرف فعل های درستت هستم کوچولوی قشنگم ...
4 اسفند 1401

هفته چهل و چهارم

صبح خواستم تو رو با غذات تنها بذارم..وای با چه اشتهایی میخوردی و حرف میزدی!!! کیف میکردی کلمه من رو هم استفاده میکنی چادیرانی اوزووه توتوب ادی الیسن شلوغی قیزیم آچاری خالادان ایستیسن دیسن من اویناتمالیوین ایپینن یاپیشیب چکیسن بویون تلفن یردیدی..هی اوینادیردون...بیرسری گوردوم چادیرامی چحمیسن اوستونه گیزلتمیسن تلفنی...چادیرانی چحدیم گوردوم تلفن وار گوشی سیمینن یوخدی ....آختاردیم رومبلینین آلتیندا!!!.. سن خرابکاریوی گیزلتماغی قشح باشاریسان شولوخی قیزیم...بوسسسس آشپزخانادادا نپتون چکیردون و دختر کوچولویی که دیگر در تاب برقی دوست ندارد زیاد بماند ترامپولینن اوسته گدیسن....تسبیح چوروسن🤗 ...
26 بهمن 1401

هفته چهل و سوم

تلاش میکنی حرف بزنی و بایستی روی پاهای خودت...روزهایی که دیگر برنمیگردند...و باید به یادگار بمانند برای وقتی که برگردی و ببینی و لبخندی بزنی...این روزها یکی از قشنگترین روزهایی هست که داشته ام...وقتی میفهمم چی میخوای و منظورت چیه؟ و ماماماماهای نصفه نیمه ات...عزیزمممم وقتی نیاز به تعویض پوشک داری میری از پله جلوی حموم بلند میشی و در حموم رو میزنی😘 عشقم😘 ...
20 بهمن 1401

هفته چهل و دوم

دختر قشنگم امروز عروسک کوچولوتو روی پات گذاشتی و با دست بهش لای لای لای لای میگفتی ...صحنه خیلی جالبی بود😘 صبح بخیر کوچولو از روروئک و صندلی غذا کمک میگیری و بلند میشی تو قشنگترین فرفری های دنیا را داری السا کوچولو ...
12 بهمن 1401

هفته چهل و یکم

خالا دیییر ایندی باباسی گلجاخ السانی آتا گویه...سویونوب اللریوی گویه آپاریسان امروز پستونک عروسکت رو درآوردی و تو دهن خودت گذاشتی🙂 اولین بارکه از مبل گرفتی و بلند شدی پله ها رو هم شروع کردی..و سایه خودت که به دیوار میفته برات جالبه...دردر و بابا و من و آیسل رو واضح میگی وقتی کسی بیرون میره دردر میگی...وقتی آیسل بابابا حرف میزنه بابا میگی...یبار پوشکتو بهت نشون دادم من گفتی ...یعنی مال منه اولین شاپ شاپ های همراه با خنده تو در حمام کوچولوی من وقتی خوابش میاد😘 امروز از خواب پاشدی و گریه میکردی تا منو دیدی ماماماما گفتی ...
5 بهمن 1401

هفته چهلم

چهل هفته کم کم داره تموم میشه...به اندازه ی بارداری کامل...باور نمیکنم چقدر زمان داره زود میگذره...تو دقتت به اشیا خیلی بیشتر شده...مثلا با دقت به بینی و چشمای عروسکت دست میزنی و با زبان کودکانه باهاش حرف میزنی..حتی قبل از خوردن غذا هم با غذات حرف میزنی شلوغی در اتاق آیسل چهار چرخینن محکم یاپیشیرام ...اللریوینن محکم یاپیشیب ایاغا دوروسان...سورا بیر الیوی وللیسن..اله سویونوسن کی...البیر بویوح بیر داغی فتح المیسن...حتی بیر سری ایکی الیوی اوتوروب کندمینن یره اوتدون...سن تلاشداسان دادار دورماغا...اورگشیسن سویونوسن بیر ایشلری اوزون گوره سن ...
28 دی 1401
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ناز قیزیم می باشد