قیزیمین شعرلری
یک دو سه....زنگ مدرسه ...چهارو پنج و شش ...ناظم بیا پیش...نخودچی کشمش...هفت و هشت و نه...یک قدم جلو....حالا که رسید به ده تا دستمال آبی بردار ...پر از گلابی بردار
ی حاجی بود ی گربه داشت ..گربه رو خیلی دوست میداشت...ی روز حاجی گوشت خرید ...گوشتو لب طاقچه گذاشت ...گربه اومد گوشتارو خورد...حاجی اومد گربه رو کشت...روسنگ قبر اون نوشت ...ی حاجی بود ی گربه داشت
گرگم و گله میبرم ...چوپون دارم نمیذارم...دندون من تیزتره...دمبه من لذیذتره...خونه خاله کدوم وره...از این وره از اون وره
و لبخندی داری به وسعت عشق
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی